۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

27 شهریور 89

خیلی جالب است این آدمیزاد (کنایه از خودم)، تا همین دیروز داشتم از خلق دوروبر شکایت میکردم که چرا ما مجبوریم به همه سرویس بدهیم ولی هیچکس در خدمت ما نیست و احساسات ناخوشایندی از این قبیل در مایه های ناشکری که چرا چنین و چنان. غافل از اینکه با رسیدن خبری از همین دوروبریهای مورد شکایت به اوج شکرگزاری میرسم. حاضرم هر سرویسی بدهم ولی جای آنها نباشم و تا جایی که میتوانم شکر سلامتی خودم و خانواده ام را به جای آورم.
امروز به چنان حس شکر و سپاس از خدا رسیدم به خاطر وضعیت خوشایند و فول فیچری که در اختیار دارم و دلم نیامد اینجا ننویسم. دلم میخواهد هر حس مثبتی را share کنم به جای آنکه به خاطر نداشته های حسی و رفاهی گلایه کنم.
اندر باب خوشبختی دکتر جان قرار است خطابه اش را اینجا ایراد کند. من که خیلی منتظر خواندنش هستم.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

To bayad khili zudtar be in natije miresidi,omidvaram ru in harfer bemuni va be zandegit bechasbi 

سارا گفت...

این جمله برام بینهایت جالب و دوست داشتنی بود "به زندگیت بچسبی" . امیدوارم همه به زندگیهایی که بهشون حس شکر و سپاس میده حسابی بچسبند و مثبت اندیش باشند.

ناشناس گفت...

Mohem one ke un zendegie khodet bashe va az zendegi khodet hese sepas begiri

سارا گفت...

بله البته منظورم همون بود که شما تاکید کردین. هر کی به زندگی خودش که بهش حس شکر میده بچسبه. خواستم دعایی در حق همه کرده باشم.