۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

سال تازه میرسد....

سلام
یک ساعت مانده به تحویل سال نو. امسال نوبت ارومیه است و اینجاییم.
هوا امسال خیلی غافل گیرمان کرد. هرچند تجربه ی ما این بوده که هر جا برویم یخبندان را با خودمان به همراه داریم ولی نمیدانم چرا به این باور نمیرسیم که علی رغم آستین کوتاهی هوا در زمان حرکت، حتما باید پالتو را هم همراه داشته باشیم. (از بس قدوم مبارک و پربرکتی داریم که هوا را به سمت بارش هدایت میکنیم)
یک تصمیم جدید وبلاگی گرفتم، می خواهم در سال جدید مشکوک به نا امیدی و سیگنال منفی مطلب ننویسم که بعدش "صفورا جونم" نگران شود. گاهی یا به عبارتی بیشتر وقتها هوای نوشتن در دل گرفتگی آدم سر می رسد و این میشود که گاهی مطالب راهشان شاید کمی کج میشود.
سال نوی همه مبارک!

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

آخرین روز کاری سالم

تو این ساعتهای آخر امروز کار کردن سخته کار زیاده ولی انگار دستم نمیره باید برم دنبال رضا . چهارشنبه سوری هم هست و هنوز من از هیچ نوع خانه تکانی جات بویی نبرده ام حتا هیچ کاری ....