۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

هر کجا هستم باشم
روی هر نقطه از این خاک زمین
اما آنچه مرا در همان لحظه خوردن به زمین می شورد
وسعت رویش دستانی است که
نقطه اتصال تن خاکی من است
با همه آبی آن گنبد کبود
وتمام دلخوشی ام
دست پرشور دعای مادرم است.
کاش این بار که گفت دلم از تنهایی تنگ است
(در گوش گل بنفشه اش)
بگشایم همه پنجره های رو به خورشیدم را.
کاش می شد هر وقت که شنیدم بدنم یا که دلم می رنجد
با گفتن یک قصه مهر
مثل وقتی که رضا می خوابد
با خیال خوش بز زنگوله به پا
دردها را می شستم

۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

کم کم باید از مقطع دکترا خداحافظی کنم. با نهایی شدن وضعیت دو تا از مقالات ژورنالم و نوشتن پایان نامه- کم کم به بخشهای اخر این مقطع نزدیک میشم. هر چند که بالاخره خود دفاع کردن هنوز مانده و با این وضعیت شاید به مهر ماه هم بکشد (واینجوری یک ترم دیگر هم الکی به سنوات ما افزوده گردد) . تازه بعد من میمانم و یک شروع دیگر.

هر چند که شاید اتمام دوره دکترا میتواند خوشحال کننده باشد ولی فک نمیکنم بهره ی من از اتمام بیشتر از مضار آن در میان مدت باشد! آیا؟ به هر حال یک "پایان" در حال "شروع" است و امیدوارم پس از دفاع بتوانم مطلب "آغاز یک پایان" رو در این وبلاگ قرار دهم.
سوالات سختی هم برای من شروع میشود. با سربازی چه کنم؟ بله من هنوز سربازی پاس نکردم. هیات علمی بشوم و یا کار و بیزنس؟ واقعیت اینه که من آدم فنی و آکادمیک و اجرایی هستم و از طرفی به شدت با ساختار مایوس کننده و کهنه ی دانشگاه ها مشکل دارم. اینکه هر هفته دوبار بروم و یک درسی را به دانشجوها ارائه کنم برایم قابل تصور دائمی نیست. بعضی وقتا فکر میکنم من برای بیزنس ساخته شدم و بهتره نرم سراغ صرفا کارهای آکادمیک. کلی ذوق میکنم وقتی میتونم ایده های بیزنسی رو تو شرکتی که الان توش مشغول هستم بپرورانم و کلا کاربردی تر تحقیق کنم! من همیشه ادمی بین محض و کاربرد بودم ولی محض صرف منو هیش وقت جوگیر نمیکنه که کار اجرایی و کاربردی نوآورانه میتونه بکنه.

مهدی



۱۳۸۷ مرداد ۱۳, یکشنبه

این روزها برای اینکه ادم تو ایران اعصابش راحت باشه- باید سعی کنه به مملکت و کشور فکر نکنه و در مورد اون با کسی ابدا بحث نکنه.
سعی کنه در مورد مسکن- اجاره خونه- اینترنت- برق-گرانی و تورم-برنامه های تلویزیون ایران-حرفی نزنه
یاد بگیره چه جوری الکی خوش باشه- کمی پاچه خوار باشه- کمی دو رو باشه- کمی ناصاف باشه- کمی بی انصاف باشه

و حواسش باشه که برای کار- دستی در دلالی هم داشته باشه.

در این صورت هست که میتونه تو شرایط فعلی ایران کمی شاد باشه. اره دقیقا موافقم که با این خصلتها میشه الان شاد بود.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۸, شنبه

آخر ما نفهميديم که خشکسالي هست يا نيست؟ اگر هست چرا همه منتظر هستند که فقط بيايد و بعضي‌ها به فلاکت بخورند. بعد گفتم حالا چه بيايد چه نيايد حرفهايي هست براي صرفه‌جويي در مصرف آب. آخر شهريور که يک سري مسوول را کشاندند که چرا فلان کار را براي مقابله نکرديد و اينها، چرا اقدامات اساسي نکرديد و ...

  1. تبليغات شهري تکان‌دهنده! يعني از عواقب و نتايج خشکسالي حرف بزنند و نه تشکر از مردم فهيم صرفه‌جو!
  2. مسوولان مقابله با خشکسالي گزارش هفتگي عملکرد بدهند.
  3. به نظرم پيش‌بيني ترکيدگي و هدر رفتن آب در لوله‌هاي نيمه‌اصلي آب شهري کار سخت و پيچيده‌اي نباشد.
  4. براي مدت 3 ماه آينده، قيمت آب را بالا ببرند.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

http://blog.360.yahoo.com/blog-e1KzOnYic6cpOaPYS3p_tClUKnQv

۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه

سال نو مبارک

روز 28 اسفند به سمت ارومیه حرکت کردیم و تا فردا هم – 8 فروردین- اونجا هستیم. با یک مسافرت 24 ساعته به خوی. تصمیم داشتیم کمی تفریحات خاص بکنیم مثلا بریم اسکی! یه روز صبح پا شدیم رفتیم به سمت پیست اسکی خوشاکو در 40-50 کیلومتری جاده بند ارومیه. فکر کنم کیلومتر بعد از 30 بود که تابلو دیدیم جاده منتهی به پیست از این مسیر مسدود می‌باشد. به ناچار مسیر رو به سمت زیوه تغییر دادیم. فردای اون روز از مسیر دیگری به سمت خوشاکو حرکت کردیم. مسیر زیبایی رو طی کردیم ولی در نهایت با پیست بسته مواجه شدیم و برگشتیم.

تفریح کمی متفاوت دیگر ما رفتن یک روزه به تبریز برای تفریح و خرید بود. گفتیم از مسیر میانگذر دریاچه ارومیه صبح زود حرکت میکنیم و عصری برمیگردیم. ظاهرا 300 خانواده دیگر هم تصمیمی مثل ما گرفته بودند! بنابراین ما از ساعت 8:45 تا 11:45 در صف شناور (که ماشین‌ها رو جابجا میکنه) منتظر شدیم و حدود ساعت 13:30 رسیدیم تبریز خسته. بعد از یک ناهار مختصر در ائل‌گولی راهی داخل شهر شدیم به قصد خیابان ولی‌عصر و خیابان تربیت! ساعت حدود 7 عصر دوباره در صف شناور – در مسیر مقابل- قرار گرفتیم، 12 شب سوار شناور شدیم و 1 بامداد خونه بودیم.

۱۳۸۶ اسفند ۱, چهارشنبه

عذرخواهی
حسب اتفاق امروز اول اسفند 86 ساعت حوالی 10 به یک برنامه رادیویی شبکه جوان گوش میکردم در مورد ای تی. یک مجری خانم و یک کارشناس بودند و کارشناس اخباری رو میگفت. در انتهای برنامه به یکی از اساتید معظم دانشگاه زنگ زدن آقای دکتر ق. و سوال کردند آقای دکتر نظر شما در مورد دستگاه های ای تی ام بانک و آی تی چی هست. جملات آقای دکتر ق. اینا بودند:" در باب آی تی و دستگاه های ای تی ام خیلی میشه گسترده بحث و بررسی کرد- آی تی هم که در رشد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی .. خیلی مهم هست. ولی بحث خیلی مهمتر بحث امنیت هست! هکرها و دزدان اینترنت در کمین هستند، ما باید آموزش بدهیم تا بتوانیم از آی تی در کشور استفاده کنیم ..." اینها عمده صحبتهای آقای دکتر ق. استاد محترم دانشگاه بودند. من به عنوان یک کارشناس، مهندس، تحصیل کرده در این حوزه از همه عذرخواهی میکنم.

مهدی

۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه

هميشه اين سوال براي مجموعه‌هاي کاري مطرح هست که با چه نوع نيروي کاري کار خودشون رو انجام بدهند. بعضي‌ها اعتقاد دارند که کار رو بايد با يک سري نيروي تکاور (وبلاگ حامد) انجام داد. البته حامد اين قضيه رو براي کارهاي مشاوره‌اي و پروژه‌اي پيشنهاد ميده.

براي کارهايي که حالت Knowledge-based دارند، مثل کارهاي نرم‌افزاري و طراحي و مشاوره‌اي، و براي مجموعه‌هايي که ميخواهند ماندگاري را تجربه کنند و در هر لحظه ممکنه بيش از يک پروژه داشته باشند، من فکر نمي‌کنم که نيروهاي تکاور -به تنهايي بتوانند اين چنين کاري بکنند. من به اندازه‌ي 5-6 سالي که با انواع نيروهاي تکاور و غير تکاور کار کردم، به وجود تعداد متناسبي از نيروهاي تکاور در تيم اعتقاد دارم ولي در استخدام نيرو تکاوري شخص رو ملاک انتخاب يا عدم انتخاب قرار نميدم. شايد اگه تيم فني و مديريتي شرکت رو به تيم فوتبال شبيه کنيم، ميشه گفت که ما همه نوع نيرو ميخواهيم، دفاع، حمله، طراح بازي، سانتر و ... .

در اصل براي من توجه به رفتارهاي حرفه‌اي شخص خيلي مهم است. همان مفهوم EQ که در مقابل IQ مطرح شده است. کشف IQ شخص از رزومه‌ي شخص، شامل محل تحصيل، مقالات، کارهاي قبلي، رتبه‌ کنکور، و از اين دست سخت نيست. ولي EQ شخص که در واقع قابليت همکاري و همياري شخص در ارتباطات است از رزومه خيلي قابل کشف نيست. من در مصاحبه سعي ميکنم شخص رو به چالشي در اين حوزه بکشم و رفتار اون رو حين چالش مانيتور کنم. البته که معتقدم که در سطوح بالاي سازمان افرادي با هم IQ و هم EQ بالا براي راهبري مورد نياز است در واقع من برخي خصوصيات مهندسان حرفه‌اي رو موارد زير ميدونم:

قاطع و مسووليت‌پذيرند (اصطلاحا دو در نيستند).
اصول و فروع کار را خوب تشخيص ميدهند و توانايي به توافق رسيدن بالايي دارند.
در عين حال که به سلسله مراتب مديريتي احترام ميگذارند، مقهور مديريت نيستند و ميتوانند مديران را مجاب کنند.
به قوانين و استانداردهاي مجموعه احترام قائلند. از انهايي نيستند که ميگويند "تا دليل يک قانوني را ندانند قانوني را رعايت نميکنند!" به قانونگذار احترام قائلند.
پيش‌رونده و يادگيرنده هستند. منتظر کسي نميمانند و رشد خود را منوط به ديگران نکرده‌اند.
هميشه بيش‌فعال (
Proactive) هستند. در انجام کار و پيشنهاد دادن پيش‌دستي ميکنند. بنابراين ميتوانند حتا جايگاه خود را در سازمان پيشنهاد دهند.
بين نظرات کاري خود و شخصيت خود تمايز خوبي قائل هستند. بنابراين با نقض شدن نظرات کاريشان فکر نميکنند که به شخصيتشان بي‌احترامي شده.
مي‌توانند ادعا کنند و ادعاي خود را اثبات کنند.
با تمام قوا و جانانه کار ميکنند و به جوانب کار احاطه دارند. ميدانند که بايد کار را به کجا بايد برسانند.
از عذرخواهي هراسي ندارند و به اشتباه (غير فجيع) خود و بقيه احترام قائلند.
به رشد خود و آن هم تدريجي، وفادارند و آن را در گرو رشد محيطي که نفس ميکشند ميدانند.
نقاط ضعف و قوت خود را ميشناسند و توانايي مطرح کردن آن را با بقيه دارند.

مهدی

۱۳۸۶ دی ۳۰, یکشنبه

تفاوت مدیریت و تحقیق علمی

  1. مشخصه‌ی مدیریت این است که خیلی‌ها میتوانند ادعا کنند که مدیریت بلد هستند. در حالیکه در تحقیق، افراد مدعی بسیار بسیار محدودتر است. در وسط یک تحقیق یکی از راه نمیرسد که بگوید بابا چرا اینجوری میکنی، بهتره اونجوری بکنی.
  2. از یک مدیر به راحتی میتوان سوالات سخت پرسید و جواب وی را قبول نکرد. ولی از یک محقق، سوال خوب پرسیدن نعمتیست برای محقق. سوال هم یا جواب دارد یا هنوز جوابش یافت نشده، بالاخره تکلیف معلوم است. سوال کننده نمیتواند بگوید قانع نشدم! اگر قانع هم نشود، محقق کلی می‌تواند نفع عملی ببرد.
  3. تحقیق علمی یک فضای آرام و متمرکز نیاز دارد. افرادی هم که کمک محقق میکنند همه چشم‌انداز و هدف یکسانی دارند. ولی یک مدیریت، معمولا فضای ناآرام دارد. لزوما افرادی که مدیریت میشوند، چشم‌انداز یکسانی ندارند. ساده‌تر بگویم، در مدیریت به هدف رسیدن قابل درک نیست. به راحتی! با فضاسازی میتوان مدیریت خوب را ناخوب و بالعکس جلوه داد. ولی تحقیق اکثرا نتیجه‌ی قابل درک‌تری در حوزه‌ی خود دارد.
  4. تحقیق یک عمل روشن و مشخصیست. معمولا به جز مواقع نادر، نیاز به مخفی کردن چیزی نیست. ولی مدیریت، نیازمند تجرید – مخفی کردن اطلاعات غیرلازم- است. این مساله را سخت میکند. ممکن است افرادی یافت شوند (و میشوند) بر اساس اطلاعات تجرید شده، قضاوت نادرست بکنند.
  5. ساختن در یک تحقیق راحت‌تر است. ارام ارام مفاهیم به زیبایی و آنگونه که انتظار داری، در کنار هم قرار میگیرند و قصر زیبای ذهنی تو را میسازند. در مدیریت، پایه‌های قصر در اذهان افراد و روالهای سازمان است. کافیست کسی هارمونی را مراعات نکند تا هیچ قصری برای هیچ کسی ساخته نشود. بنابراین حس خوشایند ساختن، در تحقیق بیشتر، راحت‌تر، و پایدارتر از مدیریت حاصل میشود.
  6. در تحقیق، سریع‌تر میتوانی خودت را به مرز علم برسانی. در مدیریت، فاصله‌ات با پول میتواند خیلی نزدیک‌تر باشد. ولی از مرز علم فاصله‌ای میگیری به اندازه‌ی میزان ریسک‌پذیری‌ات.
  7. در تحقیق، افرادی که روی یک حوزه کار میکنند اکثرا حس رقابت ندارند، و هیچ کس هیچ گاه دوست ندارد، تحقیق کسی به ثمر ننشیند. تازه، همه پی‌گیر به ثمر رسیدن تحقیق تو اند. ولی در کار، کمی اینگونه نیست.
  8. در تحقیق چیزی که میخواهی برسی، خیلی اهمیت دارد. در مدیریت، به چیزی که میخواهی برسی مهم است ولی اغلب سایه‌ی چگونه میخواهی برسی، به طرز اذیت کننده‌ای سلطه دارد.
مهدی