۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

یک سال است...

امروز 22 خرداد است. یک سال پیش افشین با یک شمع فک کنم شماره 6 و یک کیک دایره آمد خانه ما آنهم بعد از کلی مدت که پیدایش نبود (این هم از برکات خرداد بود البته). میخواستیم جشن بگیریم که ما هم در این پیروزی شریکیم، ولی همان آخر شب فهمیدیم که داستانی جدید از مشارکت، تازه دارد آغاز میشود.

حالا از میگرن بگویم و از آن شیرین تر، طب هامیوپاتی. به پیشنهاد اکید یکی از آشنایان رفتم پیش دکتر هامیوپات. از هاموپاتی به جز شعور در آب کردن چیزی نمیدانستم که آن را هم باور نداشتم. ولی الان این را میدانم دو قولوپ آب با شعوری که در مطب دکتر میل فرمودم چنان بلایی به سرم آورده که همیشه سر مبارک در آستانه و یا در حال ترکیدن است. این بود معنای برون ریزی در مرحله اول درمان این طب عزیز. به هر حال من امیدوارم که این آخرین سردردهایی باشد که تحمل میکنم.

مدتی است به این فکر میکنم که برون گرا بودن یا درونگرا بودن آدم ها اکتسابی است و آیا این ویژگی آدمها ممکن است تغییر کند؟ و یا از چه سنی در شخصیت آدمها مشهود میشود؟

هیچ نظری موجود نیست: