مشکل لاک پشت این است که نباید رضا تماسی با آن داشته باشد و کنترل کردن این قضیه خیلی سخت است. بعدش هم غذای خاصی است که میخورد که هنوز برای این بیچاره غذایش را نخریده ایم چون این نزدیکی ها جایی را نمی شناسم و هایپر استار هم نداشت. بعدش آکواریوم را تازه نابود کرده ام که چون نگهداری و تمیز کردن ماهی ها را در سبد من نبود و از این کار من بیزارم و خب بابایی هم وقتش اجازه نمیداد و به گند کشیده میشد. این لاک پشت هم فکر می کردم می توانیم یک جوری از شرش خلاص شویم که خریدم ولی رضا این بار رضایت نمیدهد. من کلا با حیوانات رابطه ای ندارم و هر چقدر هم به خودم فشار می آورم نمی توانم دوستشان داشته باشم.
حالا در مورد بچه اول . به نظرم محبت (فضای ارتباطی کودک و والدین) تقسیم نشده ای که بچه اول تجربه میکند و بقیه بچه ها امکان این تجربه را ندارند تاثیر فوق العاده ای در شخصیت بچه ها دارد. البته بیشتر تاثیرش زمانی مشخص میشود که تربیت والدین آگاهانه باشد والا خب اگر تربیت ناآگاهانه باشد شاید خیلی بچه اول ودوم فرقی نکند. ولی ماها که داریم در حد خودآزاری برای تربیت بچه ها وقت میگذاریم میخواهیم بچه های موفقی داشته باشیم و خب این فاصله بچه ها و کلا همین که ظلم به بچه ای نشود از زوایای تربیت است. من احساس میکنم خیلی از مادرانی که بیش از یک بچه دارند ابراز میکنند که به یکی از بجه ها ظلم کرده اند. به نظرم بچه هر چقدر سهم بیشتری از محبت، احترام و توجه والدین برخوردار شود عزت نفس بیشتری خواهد داشت. ولی بچه دوم نگرانی و ترسی از تقسیم شدن والدین برایش ایجاد میکند و بچه دوم هم که کلا با محبت تقسیم شده متولد میشود. به نظرم بچه اول باید به حدی از رشد رسیده باشد که نیاز به این تقسیم را بفهمد.
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
سارا جان يكروز با لاكپشت بياييد پيش ما، من و آرتان عاشق حيوانيم، ببينيم اگه آقا رضا راضي بشه براي يكروز پيش ما باشه، اگه جواب داد اضافه اش مي كنيم، حالا خونه ما نه، خونه هر دوستي كه رضاي نازنين برا لاك پشتش نگران نباشه
آهان پس منظورت بیشتر تقسیم محبت از نظر بچه اول بود. کاملا قبول دارم که آسونترینش یا وقتیه که انقدر بچهها به هم نزدیکن که اصلا متوجه نمیشوند و با هم بزرگ میشوند یا انقدر دور که بچه اول به درک کافی میرسه که اذیت نشه.
ارسال یک نظر