۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

به در کردن خستگی یک روز کاری

ماشین رو طبق معمول زدم رو پل جلوی در خونه بغلی مهد کودک و رفتم دنبال رضا. اتفاقا بیشتر از 7-8 دقیقه طول کشید چون میخواستم از خاله زهرای مدیر بپرسم که قضیه ی این کیک عنکبوتی چیه که باید برای آپ گرید شدن بچم به کلاس بالاتر ببرم...
با رضا خوشان خوشان برگشتیم سمت ماشین که دیدم به به چندین آقا پسر خوش تیپ و یه خانوم خوش تیپ تر مشغول پنچر کردن ماشین مای بیچاره اند. .... آخه چرا ؟؟؟ خب جلوی خونه مردم ماشینو گذاشتین رفتین... تو ایین نامه نیومده که میتونین این کارو بکنین...
ما هم رفتیم پیش خاله زهرا که بیاااااااااااااااا اینا رو بزن..... بالاخره از همون آپارتمان یکی اومد چرخ و عوض کرد و ما راه افتادیم ..
ولی من هنوز به نتیجه اخلاقی نرسیدم که اون خوش تیپهای مربوط به اون واحد تجاری طبق آیین نامه پنچر کردن یا من خلاف آیین نامه ماشین بردم تو کوچه یا بردن رضا به اون مهد کودک خلاف آیین نامه است!!! نمیدونم
عوضش رفتیم جلو نونوایی آقا رضا فرمودن بازه مامانی بربری بگیریم. مامانی هم که حال نداشت پول آقا رضا تشریف بردن نونو بگیرن آقا گفت چند تا میخوای رضا هم گفت هزارتا!! 150 تومن و گرفت و یه نون به رضا داد. با کمال افتخار آقا رضا هم امشب به همه اعلام کرده که خودش تنهایی رفته هزارتا نون خریده.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

oon khosh-tipaaye allafo bikaari ke zarfe 7,8 daqiqe az hich jaa peidashoon misheh mashino panchar mikonand agha reza, hamoon negoon-bakhtaei hastand ke mamane cherik va mobaareze shoja'e hazrate aali be bahanehaye motevasset boodano, gheyre arzeshi boodano, tashviq nakardan az kaar bi-kaar kardand. inaa hamoon dahakaaye paeinand ke modirane birahmi mesle mamane shoma daroon ghesmat didim chetor bikhe goosheshoon zad va taaze hala haazer ham nistand panchari begirand va inja ke mishe khode hamoon vaahed ro be kaar migirand. baaz bi-tashviq va bi-jireh mavajeb. 1000 afarin cheqadr misheh