۱۳۸۳ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

تاکسی رو که سوار شدم راننده غرغر که مسافر با کلاسش نگهش داشته بره سفادت و برگرده و اونو 1 ساعت معطل گذاشته آخرش هم پولش رو نداده بود بر هم نگشته بود. حالا آقاهه دعا می کرد کاش رئیس جمهور آینده ی ما یه خانوم باشه که اقلا دل رحم باشه و از این کارا نکنه.

هیچ نظری موجود نیست: