۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

عزت نفس

بعضی روزها احساس میکنم همه پشت سرم منتظرند و بوق می زنند، انگار من راه را بند آورده ام. ولی من دلم نمی خواهد سرعت بروم دلم میخواهد تو خودم باشم. اصلا بعضی وقتها دلم میخواهد درجا بزنم حوصله ی هیچ رشدی را ندارم.

تازگی ها دراین قضیه عزت نفس بد جوری گیر کرده ام اینکه خودم چطوری هستم چی بودم کی بودم کی هستم. مثل اینکه این عزت نفس حاصل همان تربیت کودکی است و جزو پایه هایی که اگر پدر و مادر اشتباه کنند شاید راه برای خودسازی فرزند و اصلاح مشکلاتش سخت کنند. فعلا مثل خیلی وقتها در خودم دور میزنم و دنبال خودی میگردم که عزت نفس دارد یا ندارد.

استاد کلاس اینطور میگوید که ذهنمان را به شاد کردن و تنوع دادن در محیط عادت دهیم.

الان یه عود روشن دادم دست رضا میزنه به پارچه و هی سوراخ درست میکنه و کیف میکنه.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

من دنبال مطلب درست حسابی در مورد عزت و احترام به نفس هستم!
هر وقت توانستم یک پارگراف در مورد عزت نفس حرف بزنم که فقط برداشت های خودم نباشد آنگاه فکر میکنم معنی آن را درک کرده ام!
برداشت فعلی خودم یک نوع غرور درونی آدم است که برای ارزش ها، خواسته ها و روح خود قائل است که یکی از پارامترهای اصلی در تصمیم های شخص است.