۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

یک روز خوب با حس خوب

امروز خیلی روز خوبی بود یعنی خیلی حس خوبی داشتم. خودم هم صبح که رضا را داشتم بیدار می کردم از خودم تعجب کردم که چقدر دارم با لذت رضا را نوازش و از خواب بیدار میکنم. احساس کردم اگر عجله نکنم چه لذتی میتوانم از زندگی و اتفاقات ساده و معمولی آن ببرم.
مهد رضا هر هفته جلسه برای والدین میگذارند یک هفته برای مادران و هفته ی بعد پدران. جلسه پیش را نتوانستم شرکت کنم وامروز هم تا نزدیکهای ساعت چهار که داشتم از شرکت در میامدم یاد جلسه نبودم با خودم گفتم این هفته را حتما باید بروم. وقتی رسیدم مهد دیدم که گلناز جون تا آخر جلسه ی مادرها هست تا بچه های مادرهای شرکت کننده در جلسه را نگه دارد و کلی خوشحال شدم.
جلسه خیلی خوبی بود هرچند باز مثل خیلی از جلساتی که شرکت میکنم حرفهایی برای گفتن داشتم که نزدم. خانم شیبانی واقعا حرفهایی برای گفتن دارد و حسابی پر است از تجربه. حتی حرکت تک تک اجزای صورتش در پاسخ به حرفهای آدم حساب شده و تجربه شده است. اینکه چقدر با اشتیاق و فهمیده رفتارهای ناهنجار بچه ها را تشخیص میدهند و برای اصلاح آن از روشهای استقامتی و حل مسئله ای استفاده میکنند خیلی برایم جذاب بود.
احساس میکنم کادر مهد دلشان برای جامعه میسوزد تا اینکه هر هدف دیگری از اداره مهد داشته باشند و این حس خیالم را آسوده میکند. موضوع جلسه کنترل خشم بود.اینکه باید خشم را مدیریت کرد و از این مدیریت لذت برد. اینکه آرامش در خالی شدن بعد از بروز عصبانیت نیست بلکه در لذت از مدیریت هیجان خودم است. در شادمان شدن از رشد توانایی من در کنترل رفتار خودم و اطرافیانم است. چند مورد از حرفهای مطرح شده را خلاصه مینویسم:
- وقتی بچه گرسنه، تشنه، خسته یا خواب آلود است وقت تربیت کردنش نیست.
- سعی کنیم رفتار و گفتار نداشته باشیم که دارد ترس از قضاوت دیگران را به بچه القا میکند. مثل بقیه چی میگن اگه تو ...
- مسئله را طرح کنیم خودش حل کند. "خودت چی فکر میکنی؟"
- مواظب بشیم نگرانی خودمان از دست و پا چلفتی شدن بچه ها را به آنها بروز ندهیم "نکنه نتونی؟"
- بچه ای در برابر دعوا و جیغ مادر چنین پاسخی بهش داده بود: "مامانی نیوشا جون هم داد میزنه تو مهد ولی چشماش مهربونه! "(نه مثل تو مامانی)
- در آینه چهره ی خشمگین و عصبانی خود راببینیم که بچه ها و اطرافیانمان با چه قیافیه ای ما روبرو هستند.
-بعضی اوقات لازم است یک کاری غیر عادی با بچه انجام بدهیم تا حواسش جمع شده و حرف را بشنود.
- در موقعیتی که مثلا بابا بچه را زده و بچه به مامان پناه می آورد هرچند که زدن کاملا کار اشتباهی است برای حمایت از رفتار پدر به بچه میگوییم: "ببین چی کار کرده بودی که بابای مهربونت این کارو باهات کرده. ببین چی باعث شده که تو این کار رو کردی؟" و به فکر بیاندازیمیش.
- در پاسخ در کم حضوری پدران در کنار خانواده و بچه ها : "سهمیه ی یک ماه را آیا میشود یک روزه خورد؟!!"
- در مهد به بچه ها که همدیگر را میزنند میگویند "حیوانات فقط کتک میزنند"، که یکی از بچه ها در جواب کتک خوردن از مادرش این جمله را اصل قرار داده بود که مامانش دارد اشتباه میکند.

و خبرهای خوب دیگری هم بود که مهدی برایمان آورده بود.

۴ نظر:

رویا گفت...

من که هنوز به جایی که این توصیه‌ها رو بخوام به کار ببرم نرسیدم. ولی اون مورد اولی یه کم کاربرد داره برام. این که وقتی بچه گرسنه یا خواب‌آلوده وقت تربیتش نیست. اگه تربیت در مورد خود رفتار تو همین موقعیت‌ها باشه چی؟ مثلا اگه بچه گرسنه است و غذاش رو می‌ریزه رو زمین. باید گفت الان گشنه‌اشه چیزی نگی؟
حالا ما در مورد بچه دو ماهه هم دچار سردرگمی هستیم که آیا بچه الان تربیت‌پذیر هست یا نه؟ مثلا اینکه یاد بگیره نباید فقط تو بغل بخوابه. یا اینکه جواب هر ناراحتی غذا خوردن نیست.

سارا گفت...

بچه وقتی که گشنه است که حرف گوش نمیده ولی بعضی وقتها یه شرایطی پیش میاد که خیلی گشنه نیست و خودش هم دوس داره از آداب معاشرت چیزی بدونه و انگار آماده شنیدنه که البته این شرایط معمولا در خونه خود آدم پیش نمیاد رستوران یا مهمونی بیشتر بچه حواسش هست و بیشتر هم یادش میمونه که کجا چی بش گفتیم.
تربیت پذیری هم که آره از بدو تولد بچه داره یاد میگیره و خب وقتی عکس العملهاش به اعمال یکسان و مختلف ما در شرایط مختلف فرق داره در واقع چیزهایی رو یاد گرفته. و موضوع جالب در مورد بچه ها این مهارت عادت کردنشونه که عجیب با تکرار عادت میکنن و یاد میگیرن. مدتی میگذره بعد میبینی بچه یه عادتی کرده ریشه یابی که میکنی میبینی از تکرار در رفتاری که من خودم داشتم و حواسم به این تکرار رفتار خودم نبوده حالا بچه هم عادت کرده. این تو بغل خوابیدن هم عادته. اگه تو تحمل جدا کردنش از خودت رو داشته باشی و پشت سر هم تکرار کنی اونهم عادت میکنه.

بابا آمين گفت...

بابا آمين هستم
وبلاگ خوب با مطالب مفيدي داريد. ولي نمي دانم چرا آنها را از وبلاگ بابا ماماناي مهد مژده دريغ مي نماييد.
منتظر حضور فعالتان در وبلاگ هستيم.
با تشكر بابا آمين

بابا آمین گفت...

سلامی مجدد
شما می توانید مطالب حودتون رو که فکر میکنید برای بقیه بابا مامانا مفیده از طریق پیام خصوصی ارسال کنید و یا اگر زیاد هست از طریق ایمیل بدست ما برسونید.تا ما روی وبلاگ بگذریم.
با تشکر