۱۳۸۳ آبان ۲۰, چهارشنبه

سلام
-همیشه وقت درسا آدم (یکی مثل من) از همه چی ،مثلا وبلاگ نوشتن، غافل میشه مخصوصا اگه ماه رمضون باشه.
-جمعه پیش از نظر خودم دچار یک کسب افتخار شدم اونم اینکه تونستم به 20 نفر افطاری بدم اونم مهمونایی از نوع "فامیل شوهر"! البته کمکای مهدی به شدت شایان ذکر بود.
-تازه فهمدیم که کانال چهار سخنرانی حاجاقا دولابی رو میذاره و کلی ذوق زده شدم. احساس میکنم از اون افرادیه که باعث امیدواری آدم به زندگی بی منطق و بی نظم اینجا میشه. هر چند که دیگه نیست ولی همین احتمال برای وجود چنین کسایی تو این سرزمین خیلی قشنگ و رؤیاییه. همین یکی هم کافیه اگر باور کنی که واقعا داره با دیدن یه دنیای دیگه حرفایی در نزدیکی تو میزنه.
-امسال دانشکده چنددفعه افطاری داد 83ایها 82ایهاو...و همه. با همکاری دوستان عزیز فوق برنامه و بعضا غریبه با روزه. نمی خوام اینجوری بگم ولی بچه ها واقعا با سالهای قبل متفاوت شدن و آدم احساس غریبگی میکنه. هر دفعه که همکف دانشکده روی اون میزها برای حل تمرین و حرف اینا میشینم و بچه ها رو زیر نظر میگیرم برام عجیبتر میشن. شاید من دارم از زمان عقب میمونم. نمیدونم چرا اینقدر در این فاصله ی زمانی کم اختلاف اینقدر زیاد شده.

هیچ نظری موجود نیست: