۱۳۸۳ آبان ۱, جمعه

چند روز پیش رفتم بازم دنبال یه جایی که من رو بورس کنه! اونم کجا شرکت نفت. اول تلفن زدم شاید که اطلاعاتی بتونم بگیرم و اینا، که گفت ما اصلا گرایش هوش مصنوعی نمی خوایم. بعد از رایزنی با فرانک که گفت بورس گرفتن راحت نیست وخیلی باید دنبالس برم تصمیم گرفتم پاشم برم وزارت نفت شاید کسی باشه که بش حال کنم اونا کاری که می خوان در حد حتا لیسانس کامپیوتر نیست چه برسه اینکه حالا گرایش فوق لیسانس من چیه. باز تلفن زدم یه آقایی بعد از چند تا تلفن پیدا شد و گفت بیا اینجا و برو اتاق فلان . منم خوشحال، رفتم. 9 طبقه ساختمون از همون طبقه ی نهم شروع شد برو این اتاق و اون اتاق آخرش هم همون آقاهه گفت حالا این هوشبری که میگی به چه دردی می خوره؟!!!بعدش هم خوب لابد اینجا نیاز نیست حالا برو پژوهشگاه شاید بخوانت. (که پژوهشگاه هم شهرری تشریف داره) سه شنبه افطار مهمون دکتر بودیم به اتفاق امن افزاریها و وابستگان. کلی از بچه ها رو دیدم که دوست داشتم ببینمشون. 2 تا از بچه ها هم نی نی دار شده بودن و افزایش جمعیت داده بودن! برنامه ی اصلی هم طبق سنوات گذشته معرفی افراد و اعطای جوایز بود.

هیچ نظری موجود نیست: