۱۳۸۳ مهر ۵, یکشنبه

امروز اولین روز کلاسهام بود. درسهام رو انتخاب کردم و رفتم پیش دکتر جم زاد ببینیم تحویل میگیره یا نه. همون جلو در اتاقش که نگاهم کرد گفت قیافه تون آشناس و فکر کرد که مال سالها پیش بودم گفت چرا بعد از این همه سال اومدی؟ دیگه نگفتم تا 2 سال پیش تو مجله رایانه بودم و از این کارا که بفهمه همون بچه تنبله هستم :) خلاصه خودم رو گم کرده بودم از تحویلش. میگفت 2 سال پولات رو جمع کردی که بیای درس بخونی خوب همون 2 سال پیش میومدی. و از درد کنکور ما خبر نداشت.
3 تا درس برداشتم البته هنوز قضایای مالیش نمیدونم چطوری میشه و قسطی قابل پرداخت هست یا نه... خیلی وحشتناکه 9 واحد به عبارت یک میلیون و 80 هزار تومن واااای 500 تومن هم که شهریه ثابت .... آخه مگه من دیوونه بودم... خُل هستم دیگه.دنبال بورس گرفتن از این سازمانای دولتی ام . رفتم انرژی اتمی و چنان مصاحبه ای شدم که جاتون خالی. ولی کار نداشتن و پروژه ای انجام نمیشد. مهمترین کارشون اون طور که من دیدم وصل نگه داشتن ملت سازمانشون به اینترنت بود!!!

هیچ نظری موجود نیست: