۱۳۸۳ خرداد ۳, یکشنبه

5شنبه جمعه با کلوتی ها رفتیم کوته کومه! یه روستا نزدیکی آستارا و آبشاری نزدیک اونجا به اسم آبشار لاتون. خیلی خیلی خوشکل بود . با اصرار هدیه رفتیم و مسئولیت خوش گذشتنش با اون بود که فکر می کنم روسفید شده باشه :) قسمت مهم ماجرا بارونی بود که ما رو خیلی د,ستانه در کل مسیر یاری کرد تا بتونیم از گِلها کاملا لذت ببریم. همسفرهای تور خیلی جالب بودن برای ما که همیشه دانشجویی اردو میرفتیم همسفر شدن با خانمها و آقایون بزرگتر از ما تجربه ی جالبی بود. مخصوصا که اونا اصلا اینکاره بودن, اهل سفر, اونم از نوع طبیعت گردی. هرچند همسفرها با ما خیلی متفاوت بودن ولی ترکیب خوبی شده بودیم. من فکر کنم کل سفر بیشتر از اینکه ظبیعت گردی کنم تا کف شناختن اون آدمها بودم. نظریاتشون راجع به طبیعت گردی جالب بود اینکه باید به اون ادمهایی که تو این مناطق دورافتاده هستن یه جوری رسیدگی کرد تا اصالت خودشون رو نگه دارن. می خوام عکس بذارم ولی مثل اینکه نمی شه.

هیچ نظری موجود نیست: