۱۳۸۶ خرداد ۱۴, دوشنبه

گاهی اوقات که دوز شک و تردید در زندگی ادم زیاد میشه، خود به خود انرژی ادم هم پایین میاد. این پایین اومدن انرژی باعث میشه که تو نتونی بعضی از مشکلات را آب کنی! هنوز کامل کشف نکردم که این دوز به چه چیزهایی بستگی داره و چرا بعضی روزهای آدم افتابی و سبز هست و بعضی روزهاش ابری و گرفته. طبق تجربه من روزهای ابری فقط باید سپری بشن، و کاریشون نمیشه کرد.

امروز که 14 خرداد هشتاد و شش هست، من سر کار اصلی یعنی "تزم" هستم و روی آفتابی و سبز رو تجربه میکنم. گفتم "ساختن" یا کامپوز کردن هم جوشیدنیست! یعنی که باید بیاد و وقتی میاد که روزت آفتابی و سبز باشه و رهبر ارکستر درونت اولین تکون رو به چوبش بده.

مامان ارومیه، و هادی دیشب رفتن ارومیه. من و رضا و سارا فعلا تنهاییم تا نرگس اینا بیان. رضا هم کلمات بیشتری رو ادا میکنه و داره میره به سمت اینکه عبارت بگه. مثل "بلا بگو" اونم وقتی میپرسی که -حسنی نگو... .
مهدی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

YOOHOO!
God Bless You Amoo Mehdi and Plenty of sunny days in your life also for Reza and sara Khanoom.

How are you doing Reza Khan? Moorcheh khaar ro didi ke oftad too jadeh otoboose jahan gardi ke salli yek baar az oon matrooke migozasht, ziresh kard? ha? for the first time ever I was in Oman. when there were no flights in and out to oman I escaped to her neighbor with a rented car beacuse of storm Guno. I will return however. I have been around here for long now but it happened in my first day in Oman. Do you believe me? Its important for me you do.

Yaadete Parsal Porsidi "Bebakshid Shoma Joojoo hasssin Ya LooLoo??"
Man Moorche'Kharam Amoo jaan!