۱۳۸۴ بهمن ۳, دوشنبه

سلام
امروز روز یازدهم تولد رضاست و من کلی با خودم کلنجار رفتم تا ازش دل کندم و میل چک میکنم. خیلی حس قشنگیه، داشتن یه موجود ناز و مامانی که فعلا مال خود خودته و کمی هم برام باورکردنی نیست. هفته ی اول همش با خودم درگیری داشتم و باورم نمیشد این موجود همونیه که تو شکمم بود. ولی الان اوضاع بهتر شده و دارم رفتارهاش رو یاد میگیرم. حرکاتش مخصوصا توی خواب مثل اینه که یه مشت رفتار و حرکات و احساساتی که باید در طول زندگی از خودش نشون بده رو دارن بش یاد میدن و اون هم داره تو دهنش اینا رو کلاستربندی میکنه.
از تبریکات همتون ممنونم. ایشالا همتون مزه این احساسات رو بچشید و کیف کنید.

۱۳۸۴ دی ۱۸, یکشنبه

سلام
یه توپ شدم قلیقیه، سرخ و سفید نه آبیه، میرم تو مبل در نمیام، ....
امتحانهام رو دادم و این هفته به شدت هر چه تمامتر هفته ی انتظار نام داره برای یک عده ای در حدود 10 نفر که برنامه زندگیشون رو به هم زدم.