۱۳۸۳ خرداد ۱۱, دوشنبه

سلام این زلزله زودتر بیاد خلاص شیم از ترسش.
هميشه چيزی برای فکر کردن و نگران بودن و آرامش نداشتن وجود داره
کنار لحظه های شاد سبز
قطره ی غمی چکيد ز ابر اضطراب
اضطراب رفتن همین زمان رنگ
دقيقه های سبز وزرد
آبی صاف صاف
و غرق دوباره در موجهای خاکستری
دوباره زودِ زود
دوباره لرز و ترس
دوباره ديدن يک جسد
زير معبری آهنين
اين کجاست؟ فضای چند بعدی سرزمين عشق؟
سرزمين تو ای توسل بزرگ؟
سرزمين تو ای انتظار محض؟
من فقط نشسته ام نظاره گر

۱۳۸۳ خرداد ۱۰, یکشنبه

سلام از جمعه به بعد اوضاع قاراش ميش شده هر لحظه يه شايعه جديد در مياد و سريع هم پخش ميشه .
اين دکتر رحيمي تبار فيزيک نمي دونم چرا از خودش اينقدر مايه گذاشته و شايعه پراکني ميکنه با اعلام تعيين بازه زماني فعلا که ميگه تا 10 روز آينده مياد. البته رئيس زلزله... گفت که اين لرزه ها ربطي به گسل تهران نداره گسلها مي تونن همديگر رو تحريک کنن ولي اين گسل بلده به نظر نمياد بتونه گسل تهران رو فعال کنه.
به هر حال ما 2 شبه زير ميز مي خوابيم.

۱۳۸۳ خرداد ۵, سه‌شنبه

امروز رفته بودم جلسه ی ماهانه موسسه مادران امروز. لاتون که رفته بودیم یه خانوم پرانرژی بود که موسسه شون رو بم معرفی کرد. کارهای خوبی انجام می دادن کلی کلاس آموزشی داشتن, کتاب و جلسه و از این کارا. یه گروه با مزه به اسم مادربزرگها هم داشتن. خلاصه مادران پیشرفته ی امروز رو می خواستن مدل کنن.


۱۳۸۳ خرداد ۴, دوشنبه

هميشه فکر می کنم که 2 چيز رو از بچگی بايد تمرين کرد يکی اینکه باید ساده و abstract به مسائل نگاه کرد. يعنی آدم بتونه قشنگ هر چيزی رو در دسته ی خودش قرار بده و بهش بپردازه و دومی هم رعايت قانون trade off در همه چی. آدم آخر تصمیم گیریش چک کنه که trade off رو انجام داده . و دقيقا اينا روش های حل مسئله ی کاربردی هستند که ميشه به آدمها ياد و تمرين کرد و واقعا می نونن در آسون کردن زندگی تأثير بذارن. شاید تنها ثمراتی از از ساختمان داده ها و طراحی الگوریتم و هوش مصنوعی مونده برام همیناس :)

۱۳۸۳ خرداد ۳, یکشنبه

5شنبه جمعه با کلوتی ها رفتیم کوته کومه! یه روستا نزدیکی آستارا و آبشاری نزدیک اونجا به اسم آبشار لاتون. خیلی خیلی خوشکل بود . با اصرار هدیه رفتیم و مسئولیت خوش گذشتنش با اون بود که فکر می کنم روسفید شده باشه :) قسمت مهم ماجرا بارونی بود که ما رو خیلی د,ستانه در کل مسیر یاری کرد تا بتونیم از گِلها کاملا لذت ببریم. همسفرهای تور خیلی جالب بودن برای ما که همیشه دانشجویی اردو میرفتیم همسفر شدن با خانمها و آقایون بزرگتر از ما تجربه ی جالبی بود. مخصوصا که اونا اصلا اینکاره بودن, اهل سفر, اونم از نوع طبیعت گردی. هرچند همسفرها با ما خیلی متفاوت بودن ولی ترکیب خوبی شده بودیم. من فکر کنم کل سفر بیشتر از اینکه ظبیعت گردی کنم تا کف شناختن اون آدمها بودم. نظریاتشون راجع به طبیعت گردی جالب بود اینکه باید به اون ادمهایی که تو این مناطق دورافتاده هستن یه جوری رسیدگی کرد تا اصالت خودشون رو نگه دارن. می خوام عکس بذارم ولی مثل اینکه نمی شه.